English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7772 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
This is contray to all moral principles ( codes ) . U این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
antinomian U مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
intuitivism U اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
antisocial U مخالف اصول اجتماعی مخالف اجتماع
ethics U اصول اخلاقی اخلاقیات
unmorality U عدم مراعات اصول اخلاقی
to preach moral principles U اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
anticonstitutional U مخالف اصول مشروطیت
farraginous U تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
illiberal U متعصب مخالف اصول ازادی
ethic U غالبا بصورت جمع علم اخلاق بجث درامور اخلاقی اصول اخلاق
moralises U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized U نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
nephrogenic U ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hottest U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter U کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
sanitize U مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
kidney U کلیه
kidneys U کلیه
all- U کلیه
reins U کلیه ها
all U کلیه
moral U اخلاقی
petulance U بد اخلاقی
ethical U اخلاقی
petulancy U بد اخلاقی
immorality U بد اخلاقی
gnomic U اخلاقی
nephralgia U قولنج کلیه
renal calculus U ریگ کلیه
reniform U شبیه کلیه
all men U کلیه مردم
entireforce U کلیه قوا
reniform U کلیه مانند
renal U وابسته به کلیه ها
entireforce U کلیه نیرو
paranephric U مجاور کلیه
renal gravel U ریک کلیه
renal gravel U حصات کلیه
all hands U کلیه پرسنل
floating kidney U کلیه متحرک
all arms U کلیه نیروها
nephroptosis U کلیه متحرک
fable U حکایت اخلاقی
ethical relativism U نسبیت اخلاقی
moral perception U حس تشخیص اخلاقی
apologue U حکایت اخلاقی
moral education U اموزش اخلاقی
principle U اصل اخلاقی
maxim U گفته اخلاقی
bywords U گفته اخلاقی
byword U گفته اخلاقی
principle U اخلاقی کردن
maxims U گفته اخلاقی
fables U حکایت اخلاقی
parables U داستان اخلاقی
ethicize U اخلاقی کردن
precepts U قاعده اخلاقی
moralistic U تحمیلگر اخلاقی
good naturedly U به خوش اخلاقی
precept U قاعده اخلاقی
dual morality U دوگانگی اخلاقی
superego U شخصیت اخلاقی
imputability U مسئولیت اخلاقی
immorally U از ازروی بد اخلاقی
obliquity U انحراف اخلاقی
sinuosity U انحراف اخلاقی
immoral U غیر اخلاقی
parable U داستان اخلاقی
ethical code U ضوابط اخلاقی
conducting U رفتار اخلاقی
conducts U رفتار اخلاقی
conducted U رفتار اخلاقی
conduct U رفتار اخلاقی
code of ethics U ضوابط اخلاقی
low [morally bad] <adj.> U بد [از نظر اخلاقی]
tenantary U کلیه مستاجرین یک ملک
against all risks U در براب کلیه خطرات
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
azoth U علاج کلیه دردها
paranephros U غده روی کلیه
reins U محل کلیه در بدن
moral realism U واقع نگری اخلاقی
perversion U انحراف جنسی یا اخلاقی
perversions U انحراف جنسی یا اخلاقی
axiological U مبحث نوامیس اخلاقی
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
generosity <adj.> U گذشت [صفت اخلاقی]
tropologic U دارای تفسیر اخلاقی
psychodrama U نمایش اخلاقی وانتقادی
on principle U از لحاظ قیود اخلاقی
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
fortitude U شهامت اخلاقی شکیبایی
foible U صعف اخلاقی ضعف
frailly U بطورشکننده باضعف اخلاقی
cloaca U مرکز مفاسد اخلاقی
foibles U صعف اخلاقی ضعف
nephrolith U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
all available U کلیه توپخانه حاضر به تیر
Chronic kidney disease [CKD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
demesne U کلیه زمین مایملک یک شخص
disclaim all liability U کلیه بدهیها را انکار کردن
renal calculus [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
kidney stone [Calculus renalis] U سنگ کلیه [پزشکی] [بیماری]
chronic renal disease [CRD] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
the t. population U کلیه جمعیت همه مردم
chronic kidney failure [CKF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
The ship and all its crew were lost . U کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
chronic renal failure [CRF] U نارسایی مزمن کلیه [پزشکی]
the total population U تمامی نفوس کلیه جمعیت
To be short tempered with someone. U با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
inofficious U خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
axiomatic U حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
amoral U بدون احساس مسئولیت اخلاقی
principle U مرام اخلاقی قاعده کلی
moralist U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
scruple U نهی اخلاقی وسواس باک
moralists U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
tenantry U اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
nephrosis U بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
adrenocortical U وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
deontology U وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
The moral of the story is that … U نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
puritanic U سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
de rigueur U از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
I feel morally bound to … U از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
to draw a moral U معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
utilitarian U معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
corporative state U حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
cortin U ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
troop test U ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
To pool resources to gether . U کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
All wages were scaled up to 15 per cent . U کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
All thing considered. U باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
Cicim U جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
to point a moral U اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
an unprincipled conduct U رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
shyster U کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
preachify U بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
frailty U نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailties U نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
comprehensive job U کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
banc U جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
watershed management U کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
identity matrix U ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
garrison forces U قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
pure interest U سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
grand slams U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam U علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
rio treaty U پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
institutionalism U سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
doctrines U اصول
ism U : اصول
teaching U اصول
root U اصول
teachings U اصول
ism U اصول
technic U اصول
doctrine U اصول
nitty-gritty U اصول
roots U اصول
tenet U اصول
principles U اصول
legalism U اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
intuitivist U کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
economic principles U اصول اقتصادی
denial measures U اصول ممانعت
theories U اصول نظری
chung shin U اصول تکواندو
general principles U اصول کلی
creationism U اصول افرینش
rational principle U اصول عقلیه
copernician system U اصول کپرنیک
constitutionalism U اصول مشروطیت
relativity principles U اصول نسبیت
monopolosm U اصول انحصار
principles of economics U اصول اقتصاد
mormonism U اصول mormon ها
Recent search history Forum search
2In someone bad (or good) books.
1اصول رفتار با کودک 3 تا 4 سال
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
0shmoralizing
1مخالف upset
1مخالف upset
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com